سامیار نفس مامان وباباسامیار نفس مامان وبابا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

****سامیار********

بهار

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمه و بانگ پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک ميرسد اينک بهار خوش بحال روزگار … خوش بحال چشمه ها و دشتها خوش بحال دانه ها و سبزه ها خوش بحال غنچه های نيمه باز خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز خوش بحال جان لبريز از شراب خوش بحال آفتاب …             بهار سبز زندگیم... .این اخرین پستیه که تو ساله نود برات مینویسم .امسالم گذشت مثل سالایه گذشته اونقدر سریع به قده یه چشم به هم زدن و میتونم بگم که واقعا بهترین ساله زندگیم بود سالی که تو اومدی و با وجوده گرم...
1 فروردين 1391

بدون عنوان

 هیچ وقت فکر نمیکردم بچه بزرگ کردن به این سختی باشه اونقدر خستم و کار دارم که تا وقتی گیر میاد میخوابم اخه سامی کوچولوی ما با خواب میونه ی خوبی نداره و تمام شب بیداره . اصلا وقت ندارم  که بیام وبه وبلاگ سری بزنم الان هم خونه مامانمم وسامی خوابیده و من با عجله این پستو مینویسم .سعی میکنم تو پست بعدی عکس پسرم بذارم
7 آبان 1390