قراره که فرشته کوچولوی ما تو تاریخ 19/6/90 یا شایدم زودتر مهمون ما واین دنیا بشه اینجا میخوام برای پسرم سامیاربنویسم که با هر لحظه ازبودنش خدا رو نزدیکتر از قبل احساس کردم ...
امروز تقریبا دو روز میشه که من وپسرم وارد ماه نهم شدیم دیگه داریم به روزای اخر نزدیک میشیم نمیدونم ازخوشحالیه یا ازاسترس نه میتونم درست غذا بخورم ونه درست بخوابم هرچی باشه من وهسرم یه زندگی جدید رو بعد از 7 سال تجربه میکنیم یه زندگی سه نفره همش روزی رو تصور میکنم که سامیار کوچولو رو بیارن وبذارن تو بغلم . فکر میکنم این زیباترین لحظه زندگی هر مادری باشه پس به امید اون روز و اون لحظه ...