20+1 ماه هم نفسی
به همین زودی وبه همین سرعت سامیارم 21 ماهه شد . وقتی نگات میکنم باورم نمیشه این سامیار همون سامیاره نق نقویه مامانه که از بس گریه میکرد و تا صبح کشیک میداد دیگه نا بهمون نذاشته بودباورت نمیشه ولی برایه بیخوابیات در به در دنباله یه دکتر میگشتیم که جوابه همه همین بود که عادیه من وبابا هم همیشه دست از پا درازتر برمیگشتیمهرچند هنوزم با این بیخوابیها مشکل داریم ولی فرق میکنه چون نفس مامان همش در حاله شیرین زبونیو شیرین کاریه دیگه خیلی سخت نمیگذره( خوب هر چی باشه از جیغایه بنفش دورانه نوزادیت که خیلی بهتره)همین دیشبم ساعت 5 بود که با گریه و خواهش من لطف کردی و خوابیدی!!!! تمام روزم گل پسری در حاله ورجووورجست و ماشششششالله یه جا بند نمیشه و اصلا از چرت طولانی مدت روزانه هم خبری نیست فقط در حده 15 دقیقه یه چرته کوتاه وبعد دوباره همه چی شروع میشه!!!!! فدات بشم که عاشق مسواک کشیدنی روزی ده دفه این مسواکو خمیر دندنو میاری و مسواک میکشی . تازگیا وقتی لپتو میکشیم خیلی با مزه میگی ( نکون)میدونم خیلی دلم برایه این روزا تنگ میشه روزایی که عین برق وباد میگذره و تا چشم روهم بذارم سامیارم برایه خودش مردی شده . عین بابایی که همه چی رو فراموش کرد چند روز پیش میگه ماشالله سامیار بزرگ شده دوست دام با یه بچه 5 ،6 ماهه بازی کنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!گفته بودن زود فراموش میکنین که بچه ها اذیت میکنن ولی نه به این زودی!!!!
مامانی خلاصه من وبابا با تمام وجودمون دوست داریم
کنار آشیانه تو آشیانه میکنم
فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم
کسی سوال میکند بخاطر چه زنده ای
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم